تمنا
کاش آن آینه ای بودم من
که به هر صبح تو را می دیدم
می کشیدم همه اندام تو رو در آغوش
سرو اندام تو با آن همه پیچ
آن همه تاب
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد بوسه ناب
نویسنده : ندا و رامین تاریخ : پنجشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۸۸
.
تمنا
کاش آن آینه ای بودم من
که به هر صبح تو را می دیدم
می کشیدم همه اندام تو رو در آغوش
سرو اندام تو با آن همه پیچ
آن همه تاب
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد بوسه ناب
هرگز
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
هرگز هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه این
هرگز
کشت