ﺁﺭﺍﻣﺘﺮ ﺗﻜﺎﻧﺶ ﺩﻫﻴﺪ...
ﻣﺮﮒ ﻣﻐﺰﻱ ﺷﺪﻩ...
ﺑﺎﻳﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ...
ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻫﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺍﺳﺖ...
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﻦ چند روز پیش ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ...
ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻳﺪﻡ...
ﻛﺴﻲ ﻟﻬﺶ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ

...
نویسنده : ندا و رامین تاریخ : پنجشنبه سی ام آذر ۱۳۹۱
.
ﺁﺭﺍﻣﺘﺮ ﺗﻜﺎﻧﺶ ﺩﻫﻴﺪ...
ﻣﺮﮒ ﻣﻐﺰﻱ ﺷﺪﻩ...
ﺑﺎﻳﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ...
ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻫﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺍﺳﺖ...
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﻦ چند روز پیش ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ...
ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻳﺪﻡ...
ﻛﺴﻲ ﻟﻬﺶ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
...
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنیفانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پکی خنده هات کنن
تو میروی
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن چرا گریه نمیکنم بی تو .....،
یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو ......،
همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه
اجازه ی زیستن در چشمان تو را داشته باشم.
واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم
واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم
تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی
گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم ، به تو مدیونم
واسه این چشای خیسم ، به تو مدیونم
این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم
این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم
پی آرامشی که بردی و من پیش می گردم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه
به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه
به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه
به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم
اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه
به تو مدیونم و دینم و ادا می کنم
حتما نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی ، پای حرفمم می مونم
به تو مدیونم و دینم و ادا می کنم
دوست دارم باز هم بودم عاشق شیدایی تو
عاشق تو عاشق قهر و ناز تو
اما نمی دونم چرا این روزها حال دیگرم
مثل اینکه دیگه من هم طاقت بودن ندارم
مثل اینکه دیگه دلم خالی شده از عشق تو
مرواریدی است به نام اشک
و یا کاسه ی قرمزی است به نام قلب...................
عشق گناه است و من گناه کارترینم چون................
در این دنیا حتی ابر می گرید برای من
همه از ما گریزانند تو هم بگذر ز حال ما
منو تو آغوشت بگیر خدا میخوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر میخوام برات بخونم
روی زمین چقدر بده میخوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کی گفته باید گریه ی شبامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفت را واسم بگذاری
توی آغوشه تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یه لحظه
بغلم کن منو بردار ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
وقتی باید واسه ی رها شدن یه بی فروغ بود
واسه آرامش نسبی کلی حرفای دروغ بود
توی دنیا هر چیزی قیمتی داره حتی وجدان
اینا رو هیچ جا ندیدم نه تو انجیل نه تو قرآن
وقتی دنیا همه حرف پوچ و مفته
صدای هق هقتو پس کی شنفته
تو که میگی پیشمی تا لحظه ی مرگ
این که میگن میشکنی، رنجم میدی بگو کی گفته
توی آغوشه تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیره دست غم ها نیستم
دیگه عاشقانه تر از عاشقانم
واسه موندن دیگه با بها بهانم
توی آغوشه تو از درد خبری نیست
از دروغ و حرفای زرد اثری نیست
نمیبینی کسی از هراس نونش
جلو حرف نا صواب بنده زبونش